مردی از جنس هنر
ترجیح میدهم نقاشی را در واژه سبک محدود نکنم
سینماآفیس: بهداد نجفی اسدالهی مدیر گالری "راگادید" کارهای روزانهاش را با هنر شروع میکند و ترجیح میدهد نقاشی را در واژه "سبک" محدود نکند.
بهداد نجفی :ترجیح میدم نقاشی رو در واژه سبک محدود نکنم
پایگاه خبری سینماآفیس گزارش میدهد که هر انسان در طول زندگی خود خواسته یا ناخواسته صفحات، بخشها و فصلهای یک کتاب قطور را با جوهرش که همان تواناییها، استعدادها و هنرها است، پر میکند.
هنرمندان نیز از این قائده مستثنی نیستند البته آنها با توجه به داشتهها و علایقشان بیشتر به کیفیت میاندیشند تا کمیت.
بهداد نجفی اسدالهی یک هنرمند است.
او در قالب این گزارش همصحبت خبرنگار پایگاه خبری سینماآفیس شده است تا علاوه بر اینکه ما را با فصولی از کتاب زندگیاش آشنا میکند، به نوعی دغدغههای فعلی هنرمندان کشورمان را نیز منعکس کند.
– آقای نجفی کمی از خودتان و سابقه فعالیت هنریتان برایمان بگویید:
*من بهداد نجفی اسدالهی هستم.
فعالیت اصلی من در رشته نقاشی هست و به موازات اون با برنامهریزی مستقل و خاص عکاسی هم میکنم. با توجه به اینکه مادرم مجسمهساز و مالک و موسس موزه خصوصی مردمشناسی و پدرم موسس و مالک اولین و یکی از بزرگترین واحدهای صنعتی چاپ سیلک اسکرین در ایران هستند میتونم بگم از بدو تولد در یک محیط هنری و پر از رنگ و مواد اولیه و ابزار کار هنری رشد کردم و در تمام مراحل زندگی با اکثر رشته های هنری تعامل حرفه ای داشتهام.
حدود ۳۰ سال هست که به شکل برنامهریزی شده و متمرکز نقاشی میکنم و بیش از پنج سال هست که حرفه اصلی من رو در زندگی نقاشی و مدیریت گالری هنری و موزه داری تشکیل میده. در حال حاضر به جرات میتونم بگم هنر به سبک زندگی من تبدیل شده چرا که نه تنها فعالیت اصلی حرفهای من در حوزه نقاشی و فعالیت های کسب و کار هنر قرار گرفته بلکه سایر فعالیتهای زندگی اجتماعی خودم رو هم بر این پایه برنامهریزی می کنم.
– با توجه به سوابق تحصیلیتان، علت گرایش شما به سمت هنر و نقاشی چه بود؟
*علت اصلی انتخاب رشته نقاشی علاقه و کشش درونی من به این رشته هنری بوده و کسب موفقیت در این راه باعث تمرکز بیشتر و ادامه مسیر شده است.
تحصیلات اصلی من در رشته مدیریت هست که تا مقطع دکترا اون رو ادامه دادم. در کنار اون تا سطح کارشناسی ارشد در رشته مهندسی کشاورزی هم تحصیل کردم ولی در این رشته فعالیت حرفه ای نداشتم. در ۵ سال گذشته که تقریبا هنر و فعالیت های هنری خصوصا نقاشی ارکان اصلی زندگی من رو شکل دادن به تحصیلات آکادمیک هنر نیز روی آوردم.
از نظر حرفه ای و پیشینه کسب و کار بیش از دو دهه هست که مدیر عامل یک شرکت خصوصی مشاوره بازاریابی هم هستم و در این مدت با بزرگترین شرکتهای بینالمللی و داخلی فعال در بازار ایران و منطقه همکاری داشتهایم. در حال حاضر مدیریت موسسه هنری خوانش معاصر و مدیریت گالری “راگادید” رو بر عهده دارم و در نقشهای یاد شده به شکل پیوسته و دائمی در حال برگزاری رویدادهای هنری گوناگون خصوصا نمایشگاههای هنرهای تجسمی در رشتههای نقاشی، نقاشی خط و آثار حجمی با همکاری تیم حرفهای از همکارانم هستیم.
نکته مهمی رو که همیشه در نظر دارم این هست که فعالیت های اجرایی و کسب و کار هنر من رو از نقاشی، عکاسی و مطالعه دور نکنه به همین خاطر همیشه اولویت رو روی این موضوع قرار میدم و فعالیت های روزانه خودم رو در هر شرایطی با مطالعه و نوشتن و نقاشی کردن و خلق اثر در کارگاه شخصیام شروع میکنم.
– از سبک نقاشیتون و از چگونگی شکلگیری ایده تا اجرا در آثارتان برامون بگید؟
*من ترجیح میدم نقاشی رو در واژه سبک محدود نکنم. به نظر من سبکهای نقاشی مطابق آنچه حال حاضر در منابع علمی هنری قابل مطالعه هستن بیشتر به عنوان مرجع، خطوط راهنما و ماخذهایی برای الهام گرفتن، پیدا کردن علائق و نیز انطباق خصوصیات بصری برای دستهبندی های ضروری در رویدادهای هنری نقش پر رنگی رو به خود اخنصاص دادهاند.
من فکر میکنم امروزه هر هنرمندی شیوه شخصی خودش رو داره که به اشکال مختلف از آموزش، فعالیت خود آموختگی، الهام و برداشت از جریانات و سبکهای هنری در تاریخ در طول زمان و … به وجود آمده و میتوان با مطالعه انطباقی با یک یا چند سبک از آنچه در دستهبندیهای منابع علمی به چشم میخوره به عنوان خطوط راهنمای منقطع اون رو تبیین و دستهبندی کرد. علت اینکه این خطوط راهنما نباید قطعی و ممتد باشند همپوشانی رشتهها و سبکهای هنری با یکدیگر و نیز گسترش فعالیتهای میان رشته است که هر روز بیش از پیش شاهد اون هستیم. بر این اساس میتونم بگم شیوه شخصی نقاشی من مطابق بر سبک ابسترکت (انتزاعی) و ابسترکت اکسپرسیونیسم هست و علاوه بر اون در حال حاضر آثار زیادی در سبک مینیمالیسم خلق میکنم که در خیلی ار منابع علمی هنری امروزه مینیمالیسم رو به عنوان یکی از زیر سبکهای ابسترکت معرفی کردهاند.
من در درجه اول و برای اکثر آثارم که منطبق بر سبک ابسترکت اکسپرسیونیسم هستن از طبیعت الهام میگیرم. رنگ و تنوع بالای رنگی و بافتهایی که تماما با رنگ ایجاد شدن مشخصههای بارز آثار من هستن. در زمینه آثار مینیمال میتونم بگم احتمالا تحت تاثیر نظم و ترتیب و منطق حاکم بر اصول مدیریت که همیشه در زندگی و کار من حضور داشتن، هستند.
– ممکنه در مورد سبک نقاشی ابسترکت یا انتزاعی به شکل کلی کمی توضیح دهید.
*سبک نقاشی ابسترکت یا انتزاعی بیش از یک قرن هست که رسما وارد ادبیات و تاریخ هنر شده به نظر من دارای چهار خصوصیت برجسته هست.
اول نامحدود و بدون مرز بودن بدین معنی که هیچ محدودیتی در فرم و رنگ برای رسیدن به ترکیببندی نهایی اثر هنری در این سبک وجود ندارد. البته این به معنی نقض کاربرد اصول اساسی کاربرد عناصر بصری و اصول زیربنایی هنرهای تجسمی در نقاشی نیست بلکه می توان با توجه به نظر هنرمند در چارچوب این اصول قرار گرفته و یا از آن فراتر رفت.
خصوصیت دوم متمایز و منحصر به فرد بودن آثار این سبک است که علت اون رو باید در فرآیند خلق آنها جستجو کرد. به نظر من آثار انتزاعی از ناخودآگاه هنر هنرمند سرچشمه گرفته و با تعامل و ارتباط دو طرفه بین آنچه در ناخودآگاه اوست با دنیای خارج با توجه به خصوصیات شخصیتی و فردی وی بر روی بوم نقش میبندد. در فرآیند خلق این آثار به شکلی که توضیح دادم دانستهها، سابقه و ممارست در کار و هوش و استعداد هنرمند نیز بر کیفیت کار تاثیر مستقیم دارد.
من معتقدم آثار انتزاعی بازنمایی دنیای مادی نبوده و در واقع نمایش بصری اشیای قابل لمس محیط زندگی نیستند. این آثار بیانگر احساسات و افکار هنرمند بوده و به همین جهت باید جنبهای کاملا معنوی برای این سبک قائل شد. به بیانی دیگر میتوان گفت سبک انتزاعی فارغ از دنیای مادی و آنچه در آن میگذرد میباشد. البته نمایش برداشتهای هنرمند از طبیعت و دنیا و اشیا پیرامون محیط زندگی وی و بیان احساس، افکار و آنچه در ضمیر ناخودآگاه وی آرمیده در قالب آثار فاخر نقاشی با فرم و رنگ و با خصوصیات قالب آثار سبک انتزاعی امروزه بسیار قابل مشاهده است. در این موارد میتوانیم شاهد همپوشانی سبکها با یکدیگر نیز باشیم. معنوی و غیرمادی بودن به نحوی که بیان شد سومین خصوصیتی است که من برای آثار سبک ابسترکت یا انتزاعی قائل هستم.
از خودجوشی به عنوان چهارمین خصوصیت بارز آثار سبک ابسترکت میتوان نام برد. آثار انتزاعی معمولا بدون طراحی اولیه و با روش خلاقیت ضمن پیادهسازی و اجرا به وجود میآید و در اونها فرم و رنگ با فرمان ضمیر ناخودآگاه و احساسات هنرمند جایگزین شکل ها، اشیا و در واقع بازنمایی دنیای مادی شده و عناصر تشکیلدهنده اثر هنری رو در کنار یکدیگر قرار میده.
– با توجه به تخصص شما در حوزه بازاریابی هنر نظرتون در مورد اقتصاد هنر در جامعه امروزی چی هست؟
*در دنیای امروز بازاریابی تمام ارکان اقتصادی و اجتماعی جوامع و حتی مسیر زندگی شخصی همه انسانها رو به شکل چشمگیری تحت تاثیر قرار داده و به نظر من فارغ از جغرافیا، رشته فعالیت هنری و شیوههای شخصی هنرمندان، بازاریابی هنر در حال حاضر برای همه هنرمندان و فعالان هنری در سراسر جهان به امری ضروری و حیاتی بدل شده که ایران و بازار هنر کشور ما هم از این امر مستثنا نیست و در این مجموعه قرار میگیره.
به صورت کلی این علم از دو جهت که مکمل یکدیگر هستند هنر و فعالیتهای مرتبط رو تحت تاثیر قرار میدهد که یکی از محیط بیرونی واحدهای فعالیت هنری و بازارهای هنر به داخل و دیگری ازمحیط داخلی به محیط خارجی شکل گرفته است. جهت اول یا خارج به داخل ناشی از گسترش روز افزون کاربرد بازاریابی در تمامی کسب و کارها و فعالیتهای انتفاعی و غیر انتفاعی در زندگی امروزی است که فعالیتهای هنری رو هم تحت نفوذ و تاثیر خودش قرار داده و کم کم با نفوذ در این حوزه موفق به تعریف و تثبیت یک جایگاه ضروری و ویژه برای خود به نام “بازاریابی هنر” شده است. جهت دوم یا داخل به خارج در داخل حوزه فعالیتهای هنری شکل گرفته بدین صورت که با افزایش روز افزون تعداد فعالان هنری و علاقهمندان به هنر، رشد و شدت گرفتن رقابت، نیاز به گسترش و رونق اقتصاد هنر و کسب و کارهای هنری و خصوصا مازاد عرضه دائم آثار هنری در تمامی رشتهها، نیاز به بازاریابی هنر رو به یکی از امور ضروری تبدیل کرده است. امروزه موفقیت کلیه فعالیتهای هنری با هر هدف و برنامهریزی که صورت پذیرد ، بدون بهرهگیری از بازاریابی و ارتباطات موثر بازاریابی با بازار هدف قابل تصور نیست.
بازاریابی هنر عملا و فارغ از پیادهسازی و اجرای علمی تاثیر به سزایی در گسترش و توسعه فعالیتهای هنری در تمامی رشتهها و سبکهای هر رشته در ایران داشته است. حال چرا گفتم عملا به این علت که بسیاری فعالیتهایی که امروزه در جهت گسترش و رونق فعالیتهای هنری صورت میگیرد از لحاظ آکادمیک منطبق بر علوم بازاریابی و مدیریت بازاریابی میباشد ولی به صورت تجربی و در قالب یک روند یا عرف جاری در این حوزه انجام میگیرد.
به عنوان مثال برگزاری نمایشگاههای هنری نوعی گسترش کانال عرضه آثار و یکی از راههای اصلی ارتباطات یکپارچه بازاریابی هنر است. همچنین تبلیغات نمایشگاهها برای بازار هدف و مخاطبان نمونهای از ارتباطات یکپارچه بازاریابی میباشد. اصولا هر فعالیتی در جهت شناساندن آثار و فعالیتهای هنری و داد و ستد آنها با هدف کسب ارزش برای طرفین، در حوزه بازاریابی قرار میگیرد.
لازم به ذکر است هر چند عملا فعالیتهای بازاریابی هنر به صورت خواسته یا ناخواسته در بازار هنر ایران در جریان میباشد ولی در صورت پیادهسازی و اجرای این برنامهها به شکل منسجم و علمی در این زمینه میتونیم به هدفگذاریهای دقیق بپردازیم و با استفاده مناسب از منابع در اختیار، با اثربخشی و کارایی قابل قبول مسیر حرکت و اجرای برنامهها رو طی کنیم و به اهدافمون برسیم.
– با توجه به شرایط اقتصادی و بازار هنر حال حاضر ایران، چشمانداز کسب و کار هنر در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
*به نظر من چشمانداز بازار هنر همیشه مثبت و امیدوار کننده هست، همه بازارها از جمله بازار هنر در هر شرایطی تعدادی برنده و رهبربازار و تعدادی هم بازنده دارد.
پایههای اصلی موفقیت در رقابت کسب و کار هنر بین هنرمندان، از هنگام ظهور در بازار تا مرحله تثبیت شدن و فراتر از آن، خلاقیت و نوآوری در عین حفظ اصالت است و برای آثار چنین هنرمندانی در صورت رعایت سایر مولفههای لازم در ارائه آثارشون، فارق از شرایط اقتصاد عمومی، همیشه تقاضا، مشتری و در نتیجه بازار مناسب و دلچسب وجود داره. به طور کلی در سراسر جهان در شرایط بد اقتصادی و رکود کسب و کارها، رسیدن به قلههای موفقیت قطعا مشکلتر میشود ولی غیر ممکن نمیگردد، بنابراین با برنامهریزی و مدیریت و بازاریابی هنر علمی در هر بازاری میتوان به موفقیتهای پایدار و ادامهدار دست پیدا کرد.
هدف بلند مدت و برنامهریزی استراتژیک هنر برای من راهیابی آثار خودم و هنرمندان تجسمی ایران به بازارهای بینالمللی و کسب جایگاه مناسب و سهم بازار قابل توجه در این عرصه هست که جهتگیری فعالیتهای شخصی و تیمهای همکارم رو هم بر این اساس شکل گرفته است.
– خیلی از هنرمندان مخصوصا از قشر جوان دوست ندارند بدانند که از چه طریق میشه با مجموعهداران آثار هنری ارتباط برقرار کرد و آیا خرید آثار هنری از طرف مجموعهداران مخصوص قشر خاصی از هنرمندان است یا خیر؟
*من بارها مشاهده کردم که برخی از اساتید با توجه به نوع نگاهشان به راحتی قبول نمیکنند که آثار هنری هم مثل همه کالاها و خدماتی که به دست بشر تولید و عرضه میشوند، نیازمند طی کردن مسیر و فرآیند بازاریابی هستند؛ آن اساتید معتقدند اگر برای اثر هنری تبلیغات صورت بگیرد، لطمهای به جنبه عالی هنر وارد میشود. این در صورتی است که اگر تبلیغات و بازاریابی معقول و علمی برای آثار هنری صورت بگیرد، نه تنها به شان هنر لطمه نمیخورد، بلکه جایگاه و ارزش والای هنر در نزد همگان آشکار میشود و علاوه بر آن، هنرمند هم به یک برندینگ در سطح جهان و فروش خوب در بازار دست پیدا میکند.
وقتی ما عنوان میکنیم که با توجه به ارزیابیها و رتبهبندیهای دقیق کارشناسان، هنرمندان خوب و درجه یکی داریم، باید بتوانیم هنرمندانمان و آثار آنها را به جهانیان معرفی کنیم زیرا در غیر این صورت آثار خوبی تولید میشوند که آنچنان که باید و شاید دیده نمی شوند.
من توصیه میکنم هنرمندان از روز اولی که میخواهند وارد بازار حرفهای شوند، یک پلان خوب و علمی بازاریابی را برای خودشان داشته باشند و براساس آن پلان کارهای خودشان را با روشهای مختلف به مخاطبانشان معرفی کنند.
هنگامی که هنرمند به سمت اجرای پروژههای بازاریابی میرود، حتما باید به این توجه داشته باشد که از تکنیکها و ابزار مختلف موجود چون ابزارها و رسانههای تبلیعاتی، ابزار روابط عمومی مثل درج اخبار، یادداشتها و مقالهها، صفحات اجتماعی، شرکت در نمایشگاههای گروهی، برگزاری نمایشگاههای انفرادی و اکسپوها استفاده کند.
پرسیدید که هنرمندان جوان چگونه میتوانند با مجموعهداران آشنا شوند و من میگویم هدف از آشنا شدن با مجموعهداران، دستیابی به یک فروش خوب است. به نظر من هنرمندی که به صورت علمی و با توجه به اصول نوین بازاریابی برای آثارش بازاریابی کند، به راحتی میتواند به اهدافی که برای فروش آثارش در نظر گرفته، برسد.
هنرمندان جوان باید این را در نظر داشته باشند که آثاری را که از نظر محتوا، فرم، اندازه و رنگبندی مطابق با تقاضای بازار هدف هستند و قیمت معقولی را دارند، به جامعه و بازار عرضه کنند. آثار مذکور باید به شیوه مناسب و در مکان مناسبی برای فروش عرضه شوند.
گردآورنده : فائزه هاجری