حقوق مخاطب؛ قصیدهای با ردیف کشک
(سینماآفیس) – با پیدایش، شبکه نمایش خانگی، خیلی از سرمایهگذاران و فیلمسازان به این مدیوم تصویر رغبت نشان دادند. اما چیزی که برخلاف همه دنیا در کشور ما محلی از اعراب ندارد، تعهد فیلمسازان و تهیهکنندگان به مخاطب است. این عهدشکنی از همان روزهای آغازین ظهور شبکه نمایش خانگی آغاز شد و تاکنون با سریالهای سیاوش و رقص روی شیشه ادامه داشته است.
نکته حائز اهمیت این است که هیچ نهاد مسئول و نظارتی و جود نداشته که در مقابل این عهدشکنی، حقوق مخاطبین را استیفا کند.
در مقابل سریالهایی چون «دل» ساخته منوچهر هادی هم بودند که در کل به زحمت ۱۸۰تا۲۰۰ دقیقه فیلم(استاندارد مدت زمان فیلم در بالیوود)بودند و حالا با ریتم کشنده کشدار و انونس و وله و… تبدیل به مجموعه شدند.
حال سوال اینجاست؛ این بیتعهدی به حقوق مخاطب تا کی ادامه خواهد داشت؟
چندی پیش خبرآنلاین در گزارشی به قلم مهدی درستی به این معضل پرداخته که البته جای خالی پاسخ مسئولین در آن خالیست.
سینماآفیس با بازتولید این گزارش، سعی دارد تا متولیان امر را در این مقوله مورد خطاب قرار داده و طی روزهای آتی نتیجه را به مخاطبین خود منعکس کند. با هم این گزارش را میخوانیم:
– شبکه نمایش خانگی که پس از یک دوره رکود با سریال «شهرزاد» بار دیگر رونق گرفت و مردم را به خود جذب کرد، این روزها به خاطر بعضی سرمایههایی که وارد آن میشود مورد توجه قرار گرفته است. سیدهادی رضوی نامی است که این روزها زیاد شنیده میشود. تهیهکننده فصل اول سریال «شهرزاد» که بعدها با تیم سازنده به مشکل خورد و از آن جدا شد، این روزها با حضور در دادگاه به اتهاماتش رسیدگی میشود و همین باعث شده بار دیگر نام این سریال و سرمایهگذارانش بارها و بارها مطرح شود.
«شهرزاد» با دو سرمایهگذار که حالا هر دو متهم به فساد اقتصادی هستند هم بر شبکه نمایش خانگی تاثیر گذاشت و هم بر سینما. رونق دوباره شبکه نمایش خانگی و سریالهای پرتعدادی که این روزها در این بازار میبینیم، تاثیر مثبت «شهرزاد» بر بازار نمایش خانگی هستند اما تاثیر این سریال بر افزایش دستمزد بازیگران سینما و تلویزیون اتفاق دیگری است که این روزها بسیار درباره آن بحث میشود.
«شهرزاد» البته اولین سریال شبکه نمایش خانگی نبود. حتی برخلاف تصور «قلب یخی» هم نخستین سریال ایرانی در شبکه نمایش خانگی نبود. اولین سریال در این مدیوم را در سال ۸۵ پیمان قاسمخانی و سیامک انصاری با عنوان «فضانوردان» راهی شبکه نمایش خانگی کردند. سریالی که متمرکز بر جام جهانی۲۰۰۶ آلمان بود و تا حدودی هم توانست در جذب مخاطبان موفق باشد.
«قلب یخی» در مرداد ۸۹ و «قهوه تلخ» در شهریور ۸۹ چهارسال پس از این مینیسریال وارد بازار شدند. اولی با اتکا به موضوع جنجالی و بازیگران پرتعدادش در سه فصل و دومی با اتکا به نام مهران مدیری و تیم ساخت سریالهای موفقی مثل «پاورچین» و «شبهای برره» در ۱۰۲ قسمت توانستند مخاطبان را با خود همراه کنند.
با این حال همای سعادت بر شانه تمامی سازندگان سریالهای شبکه نمایش خانگی ننشسته است و در این بین نمونههای ناموفقی هم به چشم میخورد که کمتر مورد توجه قرار میگیرند و یک شکست را برای سازندگانشان رقم میزنند. اما آنچه بیشتر از شکست سریالهای این شبکه مورد توجه قرار میگیرد سریالهایی هستند که بدون توجه به وقت و سرمایه مخاطب ناتمام رها شده یا به نوعی برای خالی نبودن عریضه پایانی برایشان جمع و جور شده است.
رقص روی شیشه و تضییع حق مخاطبان
«رقص روی شیشه» آخرین نمونه از این دست است. سریالی که آغازش به اتکای چهره بازیگران مطرحش مثل مهتاب کرامتی و بهرام رادان پرسروصدا بود و پایانش به سبک نریشنخوانی رادیویی پرسروصداتر. مهدی گلستانه کارگردان این سریال بود که در نیمه راه بازیگران با او به سبب پرداخت نشدن دستمزدهایشان به مشکل خوردند. بعد از پخش چند قسمت ابتدایی شایعاتی به گوش میرسید درباره اینکه بازیگران سریال با پروژه به مشکل خوردهاند و تکلیف ادامه فیلمبرداری این سریال مشخص نیست. با این وجود اما باز هم پخش هفتگی این سریال ادامه داشت و درحالیکه بازیگران سریال بعد از مدتی فیلمبرداری را رها کرده بودند، همچنان سریال تا قسمت دوازدهم پیش رفت و قسمت دوازدهم به عنوان قسمت آخر در حالی پخش شد که از یک جایی به بعد به سبک نمایشهای رادیویی، پایان فیلمنامه به صورت نریشن روی تصاویر خوانده شد.
یک افتضاح برای شبکه نمایش خانگی که حسابی مخاطبان آن را عصبانی و سرخورده کرد. مخاطبی که دوازده هفته، هفتهای ۱۰هزارتومان از جیبش رفته بود، حالا هم مبلغی حدود ۱۲۰هزارتومان از دست داده بود و هم هر هفته زمانی را صرف تماشای سریالی کرده بود که در نهایت ناتمام مانده بود. اتفاقی که هنوز هیچکس توضیحی برای آن ارائه نداده است.
قهوه تلخ، پایان تلخ برای مخاطب پس از ۱۰۲ قسمت
«رقص روی شیشه» اما تنها نمونه از این دست نبوده است، پیش از این هم در سریالهای شبکه نمایش خانگی شاهد رخ دادن چنین اتفاقی بودهایم، سال ۸۹ مهران مدیری که با تلویزیون گویا به پایان راه رسیده بود، سریال طنزی را با درونمایه تاریخی به نام «قهوه تلخ» از شبکه نمایش خانگی پخش کرد.
روند تولید این سریال طبق روال ادامه داشت تا اینکه به یکباره از نیمه راه به تکرار افتاد و روند اهدای جوایزی که در هر قسمت به مخاطبان داده میشد هم با تاخیر انجام شد، سپس اخباری مبنی بر اختلاف مدیری با برادران آقاگلیان (تهیهکنندگان ثابت کارهای مدیری) مطرح شد و در نهایت قهر بازیگران و جمع نشدن سر و ته قصه با این همه شخصیت باعث شد که مخاطبان سرخورده شدند.
مخاطبی که تماشای سریال طنزی از این دست را تفریحی برای اوقات فراغت خود میدانست، پس از تماشای ۱۰۲ قسمت به یکباره خود را فریب خورده و بازنده میپندارد و دیگر انگیزهای برای تماشای سریالهایی از این دست ندارد، چرا که هزینه بسیاری کرده است اما در آخر چیزی عایدش نشده و تمام سرمایه و وقتش بیهوده تلف شده است.
هر سه قسمت «قهوه تلخ» که در یک بسته عرضه میشد حدود ۲۵۰۰تومان برای مخاطب تمام میشد.
عشق تعطیل نیست، تعطیل شد
«عشق تعطیل نیست» به کارگردانی بیژن بیرنگ یکی دیگر از این سریالها است، سریالی که قرار بود در ۲۶قسمت تولید و مقابل دیدگان تماشاگران قرار بگیرد اما ساخت آن پس از پنج قسمت به یکباره متوقف شد.
حضور بازیگران محبوبی چون محمدرضا گلزار و مهناز افشار برگ برنده این سریال به شمار میآمد اما شرایط به گونهای رقم خورد که این سریال هم به جرگه ناکامان شبکه نمایش خانگی که برای مدتی با وقت و پول مخاطبان بازی کردهاند بپیوندد. محمدرضا گلزار و بیژن بیرنگ هر کدام با مصاحبه با رسانههای مختلف سعی کردند دیگری را مقصر این اتفاق بدانند اما آنچه در این میان مشخص بود مخاطبی بود که سرمایه و وقتش را بار دیگر در شبکه نمایش خانگی به هدر داده بود.
از عاشقانه تا ابله، تمام شدههای ناتمام
در این فهرست میتوان نام سریالهایی چون «عاشقانه» ساخته منوچهر هادی و «ابله» به کارگردانی کمال تبریزی را هم قرار داد، چرا که با وجود آنکه ناتمام نماندند اما همانطور که پیشتر هم اشاره شد در نهایت برای آنکه متهم به رها کردن پروژه نشوند پایان دم دستی را برای سریال رقم زدند که اعتراض مخاطبان را هم به همراه داشت.
«عاشقانه» در ۱۶ قسمت وارد بازار شبکه نمایش خانگی شد و توانست مخاطبانی را جذب کند اما در نهایت پایان سریال با حاشیه همراه بود. این سریال اما از همان قسمتهای ابتدایی با حاشیه همراه بود. از اختلاف تهیهکننده اول سریال مهدی گلستانه با سرمایهگذار سریال تا انتقادات پرشمار مخاطبان به محتوای سطحی سریال و گافهای پرشمارش. انتقاداتی که در چند مرحله منوچهر هادی را به واکنش واداشت و در نهایت به منتفی شدن ساخت فصل دوم و پایانبندی سطحی فصل اول منجر شد.
«ابله» هم قرار بود تکرار تجربه نسبتا موفق «شاهگوش» داود میرباقری باشد، سریالی که قرار بود با کمال تبریزی به موفقیت برسد. اما به جز یکی دو قسمت نخست نتوانست برای مخاطبان تازگی داشته باشد. ایراد کار «ابله» این بود که میگفتند برای قشر مخاطب خاصی ساخته شده و البته کمال تبریزی هم در گفتوگویی در پاسخ به این سوال که چرا این سریال نتوانسته مخاطب را راضی کند گفت: «می دانستم «ابله» مخاطب خاص خودش را دارد منتهی آشنایی من با مخاطب شبکه نمایش خانگی زیاد نبود و علائق و سلیقه شان دستم نبود. قبل از این که شروع کنم چند قسمتی از «شاهگوش» را دیدم ؛ شاید راه درستش این بود که فیلم و سریال های دیگر را می دیدم. ولی فکر کردم این کار اول است و با تعامل با مخاطب به هدف مشخص می رسیم. قصد من این بود که یک تحول و ساختار شکنی ایجاد کنم و سراغ مدل های تکراری نروم. همین اندازه هم برای من قابل قبول است؛ خیلی ها سریال را دانلود کرده اند و میزان دانلودش بیشتر از فروش بوده. خودم «ابله» را خیلی دوست دارم ولی می پذیرم اگر قرار است کاری دیگر بکنم تحقیقات میدانی بیشتری داشته باشم .»
همین مسئله اما باعث شد تا سازندگان سر و ته این سریال را که قرار بود در ۲۴قسمت تولید و توزیع شود، در قالب ۱۴ قسمت هم بیاورند و این سریال هم از ناکامهای عرصه نمایش خانگی لقب بگیرد.
زمان پخش این دو سریال هر دیویدی به قیمت ۴هزارتومان به بازار عرضه میشد.
آنچه این اوضاع را بهبود میبخشد
در واقع بیتوجهی به سلیقه، وقت و هزینهای که مخاطبان برای تماشای سریالهایی از این دست انجام میدهند و در نهایت اما با طبلی تو خالی رو به رو میشوند اتفاق ناخوشایند این روزهای شبکه نمایش خانگی ماست که اعتماد مردم را به محصولات این شبکه روز به روز از بین میبرد و مهمتر اینکه جیب مردم را در این شرایط اقتصادی نه چندان مطلوب خالی میکنند.
اما چه راهکاری میتوان برای این موضوع ارائه داد؟ شاید سادهترین راهکار همان چیزی باشد که در دنیا مرسوم است. پخش هر سریال تا زمان پایان فیلمبرداری آن به تعویق میافتد. اینگونه هم مخاطب از همان ابتدا میداند اگر یک سریال را تهیه کند حتما پایانی خواهد داشت و وقت و سرمایهاش به هدر نمیرود و هم سازندگان سریال درگیر کمبود زمان نمیشوند و با دقت و حساسیت بیشتری برای سریالها انرژی میگذارند.
اتفاقی که در دنیا هم رخ میدهد. مثلا سریال پرطرفدار «بازی تاج و تخت» تا زمانی که ساخت شش قسمت فصل آخر آن تمام نشده است وارد پروسه پخش و توزیع نمیشود، چرا که برای مخاطبینی که وقت میگذارند و منتظر تماشای سریال هستند ارزش قائل است، مسئلهای که در شبکه نمایش خانگی تا به امروز شاهد آن نبودهایم.
شاید اگر در هنگام ساخت سریال، فیلمنامه کامل آن مورد بررسی قرار بگیرد و سپس پروسه ساخت شروع شود و یا اگر صدور مجوز نمایش منوط به پایان فیلمبرداری یک فصل باشد، کمتر شاهد چنین اتفاقاتی باشیم، یا به قول سعید رجبی فروتن کارشناس این حوزه از کاربلدان حوزه سینما در ساخت سریال ها استفاده کنیم نه آنکه تنها به دلیل آوردن سرمایه هر کسی در جایگاه تهیه کنندگی قرار بگیرد.
البته رجبی فروتن نقش بازیگران را هم در مشکلات شبکه نمایش خانگی بیتاثیر نمیداند و معتقد است که باید بازیگران هم در چارچوب مشخصی فعالیت کنند، او در برنامه «هفت» هفته گذشته دراینباره گفته بود: «بخشی از این اتفاقات ناشی از خودرایی و بعضا مانوری است که بازیگران برای خودشان قائل میشوند. سریالهایی وجود داشته که بازیگر حتی برای نامی که قرار است برای شخصیتش در فیلم گذاشته شود دخالت کرده و حتی برخی بازیگرها به خودشان اجازه دادند دیالوگ بنویسند.» که البته این موضوعی است که از حوصله این گزارش خارج است.
انتهای پیام/