یادش کجا یارش کجا
(سینماآفیس) – کبری غروی ؛ منتقد سینما در یادداشتی فیلم یادگار جنوب را نقد کرد. در این یادداشت آمده است:
فیلمی با ژانری نامشخص که تا اواسط فیلم ملودرامی آرام است
و از نیمه ها به فیلمی اجتماعی و پرکنش و حتی معمایی تبدیل می شود
و پای قاچاق مشروب را هم در نیمه های دوم به فیلم باز می کنند.
شخصیت اصلی فیلم وحید است که در ابتدای فیلم رفتاری روان پریشانه از او می بینیم
که فیلمنامه نویس سعی کرده این حالت های روانی را به اتفاقی که در گذشته برای او رخ داده وصل کند.
فیلم از نظر زمان بندی به زمان حال و سه موقعیت زمانی متفاوت در گذشته تقسیم می شود.
اتفاقات هر دوره در قالب پازل هایی با جایگذاری نه چندان حرفه ای از لحاظ زمانی به مخاطب ارائه می گردد.
عدم دانش فیلمنامه نویس در شناخت ساختارهای غیرخطی باعث پیچ در پیچ کردن غیر ضروری و نادرست داستان شده است.
روابط علی و معلولی در این فیلم به درستی بیان نشده است.
اصولاً شناخت از شخصیت ها باید در ده دقیقۀ اول فیلم صورت بگیرد
و این در حالی است که تا یکساعت از فیلم گذشته ما چیزی از پژمان جمشیدی نمی دانیم
و او را نمی بینیم و ناگهان مخاطب با وی روبرو می شود
و حتی ارتباطش نیز با فرد کما رفته مشخص نمی شود و شخصیت پردازی اش هم شبیه عاشقی است که عشقش را ربوده اند.
کشف اولین رابطۀ علی و معلولی نیز در زمان درست نبوده و اولین گره گشایی نیز در دقیقۀ ۲۰ اتفاق افتاد.
چیدن پازل ها باید به گونه ای باشد که مخاطب خط داستانی را گم نکند.
تا دقیقۀ ۶۰ فیلم ساختار فیلمنامه به صورت خطی بعد از آن غیر خطی می شود
و دوباره به خطی تغییر پیدا می کند و این نشان می دهد فیلمنامه نویس دقیقاً نمی دانسته چگونه بنویسد
و تنها هدفش چیدمان یکسری سکانس پشت سر هم برای جذب مخاطب بوده که عملاً موفق نشده است
چون مخاطب صبر نمی کند تا دقیقۀ ۶۰ داستان که شور و هیجان ها شروع می شود و تا دقیقۀ ۶۰ سالن های سینما خالی می شود
مگر اینکه زیبایی بازیگر زن با گریم خیره کننده اش بتواند مخاطب را روی صندلی نگه دارد
تا ببیند چه بلایی سر زن خواهد آمد.
نام فیلم هم شاید کنجکاوی را برانگیزاند ولی من ارتباطش را نفهمیدم.
یادگار جنوب یادگارش کجای قصه بود ما نفهمیدیم!!
متأسفانه فیلم در بیشتر سکانس ها آمبیانس ندارد و کارگردان ادعا می کند می خواسته سبک جدیدی را به سینما ارائه کند
در حالی که این سبک برای فیلم های استودیویی استفاده می شود و قدمت زیادی هم دارد
و برای فیلم سینمایی آمبیانس یا همان صدای محیط برای جذب مخاطب ضروری است.
اصلاً صداگذاری برای همین است که مخاطب حس بودن در محیط را پیدا کند.
کنار ساحل دریا صدای مرغ دریایی و موج دریا لازم است وگرنه چه نیاز به جنوب رفتن همین جا در تهران می ساختید.
با این حال فکر می کنم این فیلم بتواند به واسطۀ چهره هایش موفقیت کسب کند.
انتهای پیام/