آفرینش یا بازآفرینی مسئله این است
«یاشار نادری» دانشآموخته رشته مهندسی نساجی و بازیگر نقش دلکنک در نمایش مکبثزار که تا پایان اردیبهشت ۱۴۰۲ در سالن اصلی تئاترشهر به روی صحنه میرود، از سال ۱۳۷۹ مشغول به فعالیت حرفهای در عرصه بازیگری است. شخصیت دلکنک از مهمترین شخصیتهایی است که ابراهیمپشتکوهی در نسخه مکبث خود به نمایشنامه شکسپیر اضافه کرده است و یاشار نادری در کنار دو نقش دانکن و زار بزرگ به ایفای این نقش در مکبث زار پرداخته است. بازیگر نقش دلکنک در یادداشتی اختصاصی برای سینماآفیس از سازوکار نقشآفرینی خود در این اثر مینویسد:
«مکبث زار» چالش بسیار دلنشینی بود. چرا که این نمایش بر اساس دغدغهها و توجه ویژه ابراهیم پشتکوهی به جزئیات شخصیت دلکنک برایم به یک اثری هنری و قابل توجه تبدیل شده بود.
همانطور که میدانید در نمایشنامه مکبث شکسپیر، شخصیت دلکنک وجود ندارد و این مقوله فیالنفسه میتوانست هم فرصت و هم تهدید باشد.
خب دیگر اشخاص بازی در طول تاریخ تئاتر مکرر ایفا شده و لااقل توسط تئوریسینها و منتقدین تجزیه و تحلیل شدهاند به این معنا که اطلاعات و دادههای بسیاری برای بازیگر آن نقش وجود دارد. توجه و تاکید ویژه کارگردان در فرآیند تمرینات نمایش گر چه وظیفه بازیگر را سنگین تر میکند اما در عین حال باعث نقشآفرینی دقیقتری خواهد شد.
اما دلکنک کاراکتری بود که باید بازآفرینی میشد. از آنجا که این نمایش پیشتر اجرا شده بود و بازیگر دیگری عهدهدار ایفای آن بود، کار کمی برایم سختتر شده بود چرا که باید مشخصات و مختصات خودم را از کاراکتر پیدا میکردم و در خودم آن را پرورش میدادم. جدا از جلسات تمرین متعدد که کارگردان اثر تاکید موکد به چگونگی حرکت و راه رفتن دلکنک روی صحنه داشت، در هر فرصتی با ابراهیم پشتکوهی پیرامون تجزیه و تحلیل کاراکتر به گفتوگو مینشستم.
به شخصه معتقدم راه رفتن و فرم بدن کاملا نشانگر این مهم است که آیا نقش در شما نشسته است یا خیر؟؟
جزئیات، جزئیات و باز هم جزئیاتی که تاکید کارگردان بویژه در یکی از صحنههای معروف نمایش که پرسوناژهای در صحنه شراب خواری میکنند، این بود که دلکنک باید ظرف شراب را از بدن خود دور کند و بشکل ویژهای بدن خود را محافظ آن قرار دهد تا دیگر کاراکترها نتوانند آن را از دلکنک بگیرند.
تصور کنید، همین کنش که بهظاهر بسیار ساده و پیشپا افتاده مینماید با وسواس خاص ابراهیم پشتکوهی توانسته به یکی از نکات مثبت برای شناخت کاراکتر و طبقه دلکنک توسط مخاطب تبدیل شود.
از دیگر تابلوهای نمایش که بسیار برای آن زحمت کشیدم و این صحنه را عاشقانه دوست میدارم، صحنهی مواجهه دلکنک با مکبث است، در این تابلو به نوعی تقابل ضعف در برابر قدرت مکبث باید به تصویر کشیده میشد. لرزش صدا، نحوه ادای کلمات، ایستادن در مقابل مکبث با لباسی خاص که از جای جای این لباس کفشهایی آویزان شده است. قشر فرودستی که وفادار به دانکن و پسرش ملکوم هستند در حالی که تحت قدرت مکبث و لیدی مکبث کاری از دستشان ساخته نیست. در صحنه لیدی ملکوم، دل کنک تمام تلاش خودش را انجام میدهد تا لیدیملکوم و پسرش را نجات دهد اما لیدی نمیپذیرد. بازی در این صحنه برای من در کنار بازیگر لیدی میلکوم یعنی سحر عبدالمالکی بسیار لذتبخش بود.
از طرفی بازی در این نقش به شدت به همراهی پارتنر خود یعنی“هوا“ وابستگی داشت. در حقیقت هوا و دلکنک مستخدمان کاخ هستند. مکبثزار نه برای من بلکه برای دیگر عوامل و حتی مخاطبینی که تجربه تماشای آن را داشتن بیتردید یک نمایش معمولی نیست.
این نمایش اثری کاملا متفاوت است و قصد دارد علیه نظام فاسد و مافیایی جریانسازی کند.
میزانسنها و نگاه هنرمندانه و تئاتریکال در این نمایش قدر مطلق است. تابلوها و تصاویر پیش روی مخاطب اجازه نمیدهدصحنه خالی از دکور دیده شود.
از مکبثزار و تجربه بیبدیل همکاری با ابراهیم پشتکوهی و گروهی از بازیگران درجه یک و بیادعا بسیارها میتوان نوشت، اما از هم اکنون پیش از اتمام اجرا دلتنگ نقش و همراهانم در مکبثزار هستم.
چرا که ما تنها یک گروه تئاتر نیستیم ما یک خانوادهایم.
انتهای پیام/